English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6242 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Do you have anything bigger? U آیا چیزی بزرگتر دارید؟
Do you have anything cheaper? U آیا چیزی ارزانتر دارید؟
Do you have anything quieter? U آیا چیزی ساکت تر دارید؟
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
What is your relationship? U با هم چه نسبتی دارید ؟
It is very kind of you . U لطف دارید
what have you to say? U چه حرفی دارید
something is wrong with you U یک کسالتی دارید
what news U خبرتازه چه دارید
what have you to say? U چه فرمایشی دارید
you've U شما دارید
youmay well ask U حق دارید بپرسید
What would you like to drink? U نوشیدنی چه میل دارید؟
Please do not hang up! U گوشی را نگه دارید!
what is your preference U کدام را میل دارید
have you anything more to say U دیگرفرمایشی یاحرفی دارید
Do you have any stamps? U آیا تمبر دارید؟
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
How old are you?Whats your age ? U چند سال دارید ؟
As you are well informed… U همانطور که اطلاع دارید
what about your brother? U از برادرتان چه خبر دارید
What vegetables do you have? U چه سبزی هایی دارید؟
what news U چه خبر تازه دارید
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
ask him if he likes to go U از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه "
Where do you come from ? U اهل کجاهستید ( یا چه ملیتی دارید) ؟
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
Hold the line, please! U لطفا گوشی را نگه دارید!
what say you to a cinema? U در باره سینما چه عقیده دارید
Do you have a street map? U آیا نقشه خیابانها را دارید؟
Do you have any special rates? U آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
how old are you U چندسال دارید چندساله هستید
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
Are there any special fares? U آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
Do you have any vacancies? U آیا اتاق خالی دارید؟
Do you have any fresh fruit? U آیا میوه تازه دارید؟
keep the fire in U اتش را روشن نگاه دارید
Any objections ? U فرمایشی بود ؟ ( ایراد یا اعتراضی دارید )
where do you live U کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . U میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
Do you have any more luggage? U آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
Do you have a hotel guide? U آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
who are your reference? U چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
what is the latest U خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
Thank you, I appreciate it. U خیلی ممنون.شما لطف دارید.
keep up your french U زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
how do you like it U ایا میل دارید یا ندارید تا چه اندازه
all the better U چه بهتر
better than U بهتر از
so much the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
Do you have ... for diabetics? آیا شما ... برای بیماران قند دارید؟
the best of all U از همه بهتر
to change to the better U بهتر شدن
modifies U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
modify U بهتر کردن
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
meliorative U بهتر شونده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
ameliorates U بهتر کردن
amelioration U بهتر شدن
ameliorating U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
ameliorate U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorated U بهتر کردن
meliorate U بهتر شدن
Is there train running on time? U آیا قطاری که به موقع رفت و برگشت کند دارید؟
Do you have some change for the parking meter? U آیا شما پول خرد برای پارکومتر دارید؟
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
modification U بهتر کردن مدل
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
he works better U او بهتر کار میکند
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it was no better U هیچ بهتر نبود
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
the better plan is to U بهتر این است که .....
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
goal U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
repeat U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
what is your name U نام شما چیست چه نام دارید
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com